به یاد استاد صفایی
اندیشه در استمرار انسان ،خروج از مسیر حبس و ورود در مسیر رشد می باشد. ابوسعید نیازی هشترودی
درباره وبلاگ


به وبلاگ نقد و اندیشه خوش آمدید
آخرین مطالب

سر ظهر بود و اصلاً زمان مناسبى براى ملاقات به شمار نمى رفت. هر چه اصرار كرده بودم موقع مناسب ترى برويم، دوستم كه خاكى بودن و بى تكلفى ايشان را بهتر مى دانست، مانعى نمى ديد. از قضا موقع ناهار سر صاحبخانه خراب شده بوديم! از همان آبگوشت و گوشت كوبيده كاسه اى با نان و پياز جلوى ما گذاشت و انگار چهل سال است همديگر را مى شناسيم، خيلى خودمانى و بى تكلف و تشريفات، آشنايى را آغاز كرديم. طبق معمول از كتاب ها و كار هاى قرآنى اش پرسيدم و از كلاس ها و شاگردان و روش هايش براى نفوذ در دل جوانان. طبق عادت بحث به مسائل اجتماعى هم كشيد؛ ولى اهل سياست و مبارزه سياسى به نظر نمى رسيد، هر چند كاملاً بيدار و مطلع بود و به خوبى مى دانست دكان داران دين چه مى كنند. اما ترجيح مى داد به توصيه قرآنى، براى تغيير جامعه، تغيير نفوس را هدف قرار دهد.

آن روز تا عصر از هر درى سخن گفتيم، ولى متاسفانه بايد به تهران مراجعت مى كردم. قرار شد بيشتر همديگر را ببينيم، كه متاسفانه با بعد مسافت و گرفتارى هاى زمانه، توفيق حاصل نشد؛ هر چند از آن پس نگاه جدى ترى به نقش و نوشته هاى ايشان مى كردم و هرازچندگاهى كسب خبرى از طريق دوستم مى كردم.


از آنچه در خلال اين ديدار و گفت وگو ها و آشنايى بيشتر با نوشته هايش براى من حاصل شد، چند نكته زير است كه موجب شد تفاوت اساسى او را با بيشتر هم كسوتانش بهتر بشناسم:


1- هنگامى كه براى نخستين بار نامه طولانى حضرت على(ع) به فرزند ارشدشان امام حسن(ع) را خواندم، سخت به شگفت آمدم. اين نامه پندآموز را حضرت على(ع ( در بازگشت از نبرد صفين در اردوگاهى نظامى نوشته و ارسال كرده بودند. شگفتى ام تنها از اين نظر نبود كه چگونه سردارى در هنگامه همت هاى نظامى و در متن مسئوليت هاى عظيم اجتماعى، خانواده و تعهدات تربيتى نسبت به فرزندان را فراموش نمى كند؛ بلكه بيشتر از اين در شگفت بودم كه چگونه در چهارده قرن قبل در روزگارى كه هنوز مسائل تعليم و تربيت و توجه به فرزندان، رايج و متداول نشده بود، پدرى در يك جامعه بى سواد با نظام قبيلگى، چنين ارتباط اعتقادى و فرهنگى عميق با فرزندان خود برقرار مى كند.


اين نامه حدود پانزده صفحه است و امروز در پيشرفته ترين جوامع، به ندرت پدرى را پيدا مى كنند، كه حتى پانزده سطر در تمام عمر براى فرزندش حرفى جدى نوشته باشد. وقتى كتاب «نامه هاى بلوغ» را _ كه مجموعه اى از نوشته هاى مرحوم صفايى به فرزندانش است _ خواندم، ديدم او شيعه «على» بودن را تا كجا آموخته و چگونه حكمت را با هنر و مهر و محبت، در اين برگ هايى كه بر هنگامه بلوغ آنها تحفه مى فرستاده، آميخته است.


2- معمولاً آقايان علما جاسنگين و كم تحرك هستند، نه تنها ورزش نمى كنند، انگار تند راه رفتن و چست و چالاكى را خلاف وقار و شأن شخصيت هاى دينى مى دانند؛ متاسفانه اغلب هم عوارض قلبى و قندى پيدا مى كنند. اما وقتى شنيدم آقاى صفايى هفته اى يكى دو روز با جوان ها فوتبال بازى مى كند! خشكم زد، آخوند و فوتبال؟! صفايى در خلال همين ورزش سنگين و نفس گير، درس عملى صبر و انشراح صدر به شاگردانش مى داد. ديدم تا با جوان ها نپرى، پرواز را نمى توانى يادشان دهى.


3 -  نمى دانم كتابخانه شخصى آقايان علما را تاكنون برانداز كرده ايد؟ به ندرت مى توانيد غير از كتاب هاى متعارف حوزوى پيرامون فقه و اصول و ساير آموزش هاى محيط طلبگى، نوشته ديگرى از نويسندگان غيردينى و غيرروحانى پيدا كنيد. بيش از همه شرحى بر حاشيه يا حاشيه بر شرح كتاب هاى قديمى را مى بينيد، انگار وارد دنياى فرهنگى ديگرى مى شويد. خوشبختانه تعداد طلبه هايى كه در ساليان اخير، چشم خود را بر دنياى بيرون از حوزه گشوده و فهميده اند كه بايد دنياى خارج از حجره را هم بشناسند، تا بر آن تاثير بگذارند، چشمگير شده است و اين طليعه اى است كه تاثيراتش در آينده ظهور خواهد كرد


آقاى صفايى متعلق به موج نخست اين مرز شكنى ها بود. در همان اولين برخورد، چند جلد از كتاب هاى اجتماعى و ادبى _ كه پشت ويترين كتابفروشى هاى روبه رو دانشگاه ديده بودم _ روى طاقچه خانه اش يافتم. بعد ها شنيدم شعر هم مى گويد، به نقد داستان و فيلم هم مى پردازد؛ اصلاً يك صاحب نظر در هنر است و شعر معاصر را هم خوب مى شناسد!


به صفت «ابرار» و معناى «بِرّ» در قرآن مى انديشيدم. به دشت مى گويند«بَر»؛ چرا كه افقى گسترده و چشم اندازى وسيع دارد و تپه ماهور ها ميدان ديد انسان را محدود نمى كنند. «بِر» هم همان دشت دلى، دريادلى و ديد بى نهايت آدمى در دنيا است، كه ادراك و احسان او را، هيچ گونه «حد و مرزى» در شكل فردى يا گروهى محدود نمى سازد.

قرآن كتاب «ابرار» يعنى حقيقت ثبت و ضبط شده اعمال ايشان را در «علييين» تصوير كرده است: «كلا ان كتاب الابرار لفى علييين» و برعكس، كتاب فجار را در «سجين» سراغ داده است

.
«سجن» زندان است و سجين، سلول انفرادى، بلكه تنگ تر از آن، در سلول ذهن خود سر كردن است. «ابرار» در اعلى علييين يعنى در اوج ارتفاعات و «فجار» در عمق تنگ نظرى ها و در پناه پيله پندار هاى تعصب آميز خود زندگى مى كنند؛ و اين البته تشبيه و تمثيلى براى فهم ماست.

باز بودن دنياى صفايى، بى ريا و بنده خدا بودن، بى در و ديوار بودن ارتباط هايش با مردم و حال و هواى پيرامونش نشان مى دهد، در خواندن و تفسير «كتاب خدا» چگونه «كتاب عمل» خود را بالا برده و در مسير ابرار گام نهاده بود.

نقد و تحلیل کتاب «ذهنیت و زاویه دید»

به نام خدا

( نگاهي به كتاب«ذهنيت و زاويه ديد»)

نویسنده: صادق کرمیار

اشاره:

اصل اينكه يك استاد حوزة علميه قم كتابي در نقد آثار گابريل گارسيا ماركز شهرنوش پارسا پور، محود دولت آبادي و... بنويسد آنقدر جالب توجه است كه حتي بدون ارزيابي محتوايي به خواندنش راغب شويم چه رسد به اينكه مرحوم صفايي از موضع يك منتقد ادبي به نظريه پردازي در حوزة ادبيات ايران و جهان بپردازد.

 نسل صد سالة نويسندگان نابالغ

شايد يكي از عمده ترين دلايلي كه ادبيات داستاني ما با وجود تلاش و عرق ريزان طاقت‌فرساي نويسندگان در طول صد سال گذشته نتوانسته به رشد و بلوغ برسد، نبود مقولة جدي و تأثير گذار نقد ادبي است. گرچه برخي منفعلانه معقتدند فرا مرزي نشدن ادبيات داستاني ما به دليل ماهيت زبان فارسي و همه‌گير نبودن اين زبان در عرصة ادبيات جهاني است، اما آقاي صفايي بر اين باور است كه صغير ماندن ادبيات داستاني ايران به اين علت است كه نويسنده بينش و ذهنيت فراگير به پديده‌هاي گوناگون هستي ندارد. شايد به همين جهت نقد ادبي ايشان بيشتر نقد تفسيري است تا ساختاري. ريشة بيان هنري را نه در فرم و زبان كه در اين بينش و نگرش مي‌داند و معتقد است كه اگر نويسنده بينش و ذهنيت و شهود و معرفتي داشته باشد كه همه اينها به شعور و درد و احساس بينجامد، بيان او به هر شكل كه باشد، هنري است؛ حتي اگر زبان او مستقيم و صريح باشد و از ابهام و ايهام و ناخودآگاه و جريان سيال ذهن هم بهره‌اي نداشته باشد، باز وجهة هنري خود را خواهد داشت. و بر عكس، شگردهاي نويسندگي در بيان هنري اثر دخالت ندارد، كه اين شگرد‌ها هر كدام در جايي و با هدفي هماهنگ يا ناهماهنگ، و زشت يا زيبا خواهد بود، ولي بدون اين زاويه ديد و اين برش حتي تمامي اين شگردها و عناصر، بيان هنري را تضمين نمي‌كند.

ايشان همچنين در كتاب ذهنيت و زاوية ديد در تحليل نهايي خود از رمان "بلوا"     انتظار و توقع خود را از داستان و رمان بيان مي‌كند و مي‌گويد:مادام كه تفكري و نگاهي و طرحي نو از زندگي و مرگ و روابط و برخوردهادر ميان نباشد، اين تدوينهاي نو و كهنه و اين تحليل‌هاي ضعيف و قوي، هنري را كه بتواند دريچه‌اي به سوي دنياي مطلوب باشد و راهي به سوي آنچه كه بايد بسازيم و طرح برزيم و نشان بدهيم، مشاهده نخواهيم كرد.

البته برخي از منتقدان و نويسندگان با اين نوع نگرش نسبت به رمان و داستان موافق نيستند  و مي‌گويند وظيفة نويسنده نشان دادن روابط پيچيدة انساني و حتي روابط انسان با طبيعت و يا اشياء در دروه‌هاي گوناگون است و هيچ تعهدي براي ترسيم دنياي مطلوب ندارد. اما نكتة مهم اينجاست كه آقاي صفايي نشان دادن اين روابط پيچيده را هم مستلزم داشتن زاويه ديد و ذهنيت شكل يافته و تفكر نويسنده مي‌داند و التبه معتقد است كه تفكر در حوزة فلسفه كاملاً با تفكر در حوزة رمان و ادبيات داستاني متفاوت است. ميلان كوندرا نيز معتقد است كه انديشه وقتي وارد عرصة رمان و داستان مي‌شود، ماهيت خود را تغيير مي‌دهد و شكلي از جست و جوها و پرسش و قياس به خود مي‌گيرد و از درون اين مقايسه‌ها و جست و جوها ماجراها و شخصيت‌ها شكل مي‌گيرند و بارور مي‌شوند. در اين باره استاد صفايي مي‌گويد: آنچه صبغة هنري اثر را تضمين مي‌كند، بيان ناخود‌آگاه و يا سيال و يا آگاهانه و عكس‌العملي نيست، بلكه نوع نگرش و زاوية ديدي است كه تو نسبت به يك واقعه و يك حادثه داري. آنجا كه تو تمامي ايثار آدم را در تاريخ،‌يكجا شهود مي‌كني و ميان اين ايثار با آنچه كه در كنار علقمه روي داده،‌رابطه برقرار مي‌كني، اين زاوية ديد هنرمندانه است، گرچه ذهن تداعيگري نداشته باشي.

از اين رو وقتي صد سال تنهايي ماركر را تفسير مي‌كند و تفكر و ذهنيت و زاويه ‌ديد ماركز را از لابه‌لاي ماجراها و شخصيت‌ها بيرون مي‌كشد، نشان مي‌دهد كه رئاليسم جادويي وقتي از زيبايي برخوردار است كه تفكر به شكل تجريدي آن و شهود و شعور در نويسنده ذاتي شده باشد و به  نگاه گسترده‌اي نسبت به هستي و آدمي رسيده باشد،‌ وگرنه جز تصنع و بازي با كلمات چيز ديگري نخواهد داشت. اين نگرش را در مقايسه نقد "صد سال تنهايي" و "سگ و زمستان بلند" بهتر در‌مي‌يابيم كه مي‌گويد: مشكل خانم پارسي پور در همين است كه نه بينشي دارد و نه فلسفه‌اي و نه مي‌تواند در برخورد با واقعيتها از احساس زندگي و از سرماية عاطفه و تحمل روستايي‌اش بهره بگيرد و از بدها خوب استفاده كند و از موقعيتهاي خوب و بد، به موضع گيري خوب و مناسب روي بياورد... اين نثر و اين تخيل و اين پرداخت، بدون اين بينش چه مي‌آفريند؟ حتي اگر با رئاليسم جادويي پيوند بخورد و دريچة غيب و آدمهاي اساطيري را به صف، قطار كند؟

البته اين نقد تطبيقي و اين مقايسه، از بي توجهي ايشان به تفاوتهاي نقد نيست، چرا كه در نقد داستان "سگ و زمستان بلند" اهداف و ديدگاه‌هاي نويسنده در واقع نقد فلسفي است و از حوزة نقد ادبي خارج مي‌شود؛ اما تأكيد مي‌كند كه به دليل ضعف در نقد ادبي در كشور و نداشتن متر و معيار سنجيده در نقد‌هاي موجود ادبي، شايد نقد فلسفي،‌ هم بتواند پشتوانة نقد و تحليل منتقد باشد و هم براي نويسنده پشتوانه‌اي فكري و فراهم شدن زمينه‌ انتخابي تازه.

برخي بر ايشان  خرده مي‌گيرند كه نوعي آموزگاري براي رمان و داستان قائل است كه البته در تقسيم بندي‌هاي رمان جايگاه خود را دارد، امام تفاوتهايي هم با تعريف‌هاي رايج از رمان و داستان دارد. نويسنده جست و جوگر است، نه معلم. قهرمان رمان همواره در تقابل و تعارض با وضع موجود است، اما اين بدان معنا نيست كه در اين تقابل و جست‌وجو به واقعيت مطلوب دست يابد. اما نكته‌اي كه صفايي در نقد صد سال داستان نويسي ايران مطرح مي‌كند، اين است كه همين جست وجو و تقابل و تعرض هم نياز به نگرش و برش و خيزش دارد. همين واقع گريزي نياز به شناخت درست از واقعيت دارد. او مي‌گويد: هنر در دست انساني كه رونده است و در دنياي كه راه است، يك طرح است، كه سرگرمي و تفنن و تصعيد و تخلية ارسطويي و يا آموزش برشتي برايش كفاف نمي‌دهد،‌گرچه براي اينها كه آدم را بي‌پا و سرگردان و در بن بست خيال رها كرده‌اند، هنر طراح است و دريچه‌اي است به سوي دنياي مطلوب و مفري از دنياي موجود، كه هنر هميشه و همه جا واقع گريز است. گريز از فقر، گريز از پوچي،‌گريز از عصيان. در هر حال،‌ هنر از آن چه داري تو را به سوي آن چه نداري، ولي مي‌خواهي، بال مي‌دهد و پرواز را مي‌آموزد. بگذر كه پرواز اينها تلاوت تكرار است.

با همين نگاه است كه صفايي نسل صد سالة نويسندگان ادبيات داستاني ايران را نابالغ مي‌داند و منتقدان ادبي را هم با همين معيار به نقد مي‌كشد و تأسف مي‌خورد از اينكه منتقد ادبي ما هم پشتوانة فكري و بينش و معيار وسيعي ندارد تا با نقد همه سويه نويسنده را ياري دهد و پيش پايش راه‌هايي نشان دهد كه امكان انتخاب را براي او فراهم كند. وقتي نتيجة كار فيلسوف و نويسنده يكي است و هر دو مي‌كوشند كه منظري از جهان را به ما نشان دهند كه تاكنون از ديد ما پنهان بوده، بايد خود منظري داشته باشند و اندازة وجود انسان را بشناسند تا بتوانند جهان و نظام موجود در آن را بشناسند.

همين نگاه را كوندرا و لوكاچ گلدمن هم مطرح مي‌كنند، اما نتيجه‌گيري هر كدام متفاوت است. كوندرا معتقد است كه دكارت و سروانتس هر دو به يك ميزان در شناخت جامعة معاصر خود نسبت به جهان پيرامون اثر داشته‌اند. امام لوكاچ تلاش نويسنده و قهرمان داستان او را براي كشف روابط ميان پديده‌هاي موجود پوچ و بي‌ثمر مي‌داند و معتقد است ارائه شناخت تازه از واقعيت مطلوب كار نويسنده نيست و از همين جا ديدگاه او با كوندرا تفاوت پيدا مي‌كند. گلدمن هم هنوز در بند روابط توليد و مصرف است و مي‌كوشد اين ديدگه‌هاي متفاوت را با ماركسيسم علمي تطبيق دهد و معيار تازه‌اي براي نقد و بررسي رمان ارائه دهد. او فرم رماني را در حد برگردان زندگي روزمره در عرصة ادبي محدود مي‌كند، آن هم زندگي جامعه‌اي كه زادة توليد براي بازار است.

تفاوت ديدگاه صفايي در اين است كه او از نويسندة انتظار دارد كه براي ارائه شناخت درست از انسان و نظام هستي بايد به فلسفه و عرفاني رسيده باشد كه بتواند گريز او را از جهان واقع جهت دهد تا بتواند موضع‌گيري مناسب را در موقعيت‌هاي مطلوب ارائه كند.

دریافت نظرات

نقد یا نقل یا...!

به نام خدا

يادداشت حجت‌الاسلام رسول جعفريان پيرامون شخصیت و آثار استاد  علی صفايي حائري در کتاب «جریان ها و سازمان های مذهبی- سیاسی ایران»(این مطلب در قسمت بررسی زندگی و افکار نویسندگان تأثیر گزار و برجسته ی آثار دینی- سیاسی در آستانه ی انقلاب ذکر گردیده است.«چاپ ششم، ص 692»):

...يك نمونه مرحوم علي صفائي حائري ( متولد 1330) است كه كتابهاي خود را با نام «عين.صاد» منتشر مي‌كرد.

 وي كه از فضلاي حوزة علميه قم و فرزند مرحوم حاج شيخ عباس صفايي حائري بود، در سالهاي پيش از انقلاب چند كتاب با ادبيات مخصوص به خود منتشر كرد كه معروف‌ترين آنها « مسووليت و سازندگي» بود.

وي بيش از كتاب، به تربيت شاگرداني پرداخت كه متناسب با روحيات خود او پرورش يافته دلبستگي خاصي به او داشتند. مسووليت و سازندگي مقالاتي بود كه در نشرية نسل نو ( وابسته با دارالتبليغ اسلامي) چاپ مي‌شد و سپس به صورت كتابي در دو مجلد در آمد. بعد از آن آثار ديگري چاپ كرد كه تحت تأثير مطالعات ادبي وي، غالباً رنگ ادبي داشت.وي شعر نو هم مي‌گفت. از ديگر نوشته‌هاي پيش از انقلاب او كتابچه‌اي با عنوان«فقر»‌بود كه سال 1357 چاپ شد. همين طور كتابچة كوچكي به اسم «غدير» كه آن هم سال پيش از انقلاب به چاپ رسيد. آنچه مسلّم است اين كه ادبيات نوشته‌هاي وي متفاوت با ادبيات ديني رايج در آن دورة حوزه قم بود و مي‌توانست جواناني را به خود جذب كند. با اين همه، در ميان آثار وي، دشوار بتوان نوعي بينش فكري بنيادي را ترسيم كرد، هرچند كتاب مسؤوليت و سازندگي هنوز هم خواندني و جذّاب است.

 وي روش تربيتي مخصوص به خود را داشت و تا پايان عمر به كارهاي تبليغي، تربيتي و تأليفي خود ادامه داد. شرحي از فعاليت‌ها و دشواري‌هاي وي پس از انقلاب، با فهرستي از تأليفات و نيز وصيّت نامه مفصل وي در كتاب«يادنامة زنده ياد استاد علي صفائي حائري» (قم، انتشارات ليله القدر، 1383) آمده است.

 وي در 22 تيرماه 1378 در راه گرگان به مشهد ( كه هر آخر ماه و اول ماه به زيارت مي‌رفت) در تصادف در گذشت ونويسندة اين سطور هم در تشييع جنازة وي در قم شركت كرد.

هميشه مسافر(یاد استاد در سالگرد استاد)

به نام خدا

هميشه مسافر 

نویسنده:سید سهیل محمودی

مطرب كه عاشق نبود؛

 و نوحه گر كه دردمند نبود؛

 ديگران را سرد كند!

اصلاً نمي‌توانستم باور كنم كه يك سفر كوتاه يكروزه همة زندگي مرا تغيير دهد و سال‌هاي سال تا به امروز اين همه بر لحظه، لحظة عمر و جزء جزء هستي‌ام تأثير بگذارد.

يكي از روزهاي آذر ماه سال يك هزار و سيصد و پنجاه و هشت.من بودم و سعيد و ناصر، سعيد كه بعدها چند تكه از استخوان‌هاي او را از جبهه به تهران آوردند و ناصر كه تمام بدن مجروح و زخمي‌اش نشانه‌هايي دارد از هشت سال حضور جوانمردانه و در دفاع از اين سرزمين (و الان ناصر در بيمارستان است و من بي همت ناسپاس به ديدنش نرفته‌ام هنوز).

شنيده بودم كه خيلي از كتاب‌ها، خوانندگا


نظرات شما عزیزان:

یاس
ساعت7:31---17 فروردين 1394
سلام.
عالی.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 460
بازدید کل : 55419
تعداد مطالب : 207
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 2


محبوب کن - فیس نما